آخرین آرزوی دلم

یک روز می رسد که در آغوش گیرمش، هرگز بعید نیست خدا را چه دیده ای ...

یک ماه پر از اتفاق

سلام  بعد از مدتها اومدم چندین بار می خواستم بنویسم حوصله شو نداشتم هنوزم حوصله شو ندارم فقط اومدم خاطره آبان ماه 99 رو ثبت کنم  منتظر بودم ببینم نتیجه چی میشه بیاک بنویسم ولی الان که اومدم حوصله ای نیست من یک بار دیگه پانکچر و بعدش انتقال ناموفق رو تجربه کردم  منتظر بودم وسط پاییز خونه دلم بهار بشه ولی نشد.  سری های قبل بعد از هر شکست دوباره با انگیزه بیشتر دست به زانو میزدم و بلند میشدم ولی الان هیچ امیدی ندارم شاید دیگه هیچ وقت سراغ دکتر نرم شایدم بعد از یک دوره طب سنتی دوباره یک دوره درمان رو شروع کردم فعلا در خنثی ترین حالت ممکن به سر می برم  هیچ تصمیمی برای آینده نگرفتم  امیدوارم هر...
17 آذر 1399
1